انقلاب فناوری مخفی چین؛ پکن چگونه سلطه آمریکا را تهدید می‌کند؟

در سال 2007، سالی که اپل برای اولین بار تولید آیفون را در چین آغاز کرد، این کشور بیشتر از پیچیدگی‌های فنی، به دلیل نیروی کار ارزان شناخته شده بود.

در آن زمان، شرکت‌های چینی قادر به تولید تقریباً هیچ یک از اجزای داخلی آیفون که از آلمان، ژاپن و ایالات متحده وارد می‌شد، نبودند. مشارکت کلی چین در این دستگاه‌ها به کار مونتاژ این قطعات در کارخانه‌های فاکسکان در شنجن محدود می‌شد که کمتر از چهار درصد هزینه‌های ارزش افزوده را تشکیل می‌داد.

در زمان عرضه آیفون X در سال 2018، وضعیت به طرز چشمگیری تغییر کرده بود. نه تنها کارگران چینی به مونتاژ اکثر آیفون‌ها ادامه می‌دادند، بلکه شرکت‌های چینی، بسیاری از اجزای پیچیده داخل آن‌ها از جمله قطعات صوتی، ماژول‌های شارژ، و بسته‌های باتری را تولید می‌کردند. این شرکت‌ها با تسلط بر فناوری‌های پیچیده می‌توانند محصولات بهتری نسبت به رقبای آسیایی و اروپایی خود تولید کنند. با آخرین نسل آیفون‌ها، این الگو تنها شتاب بیشتری گرفته است. امروزه شرکت‌های فناوری چینی بیش از 25 درصد از هزینه‌های ارزش افزوده دستگاه [آیفون] را به خود اختصاص می‌دهند.

اگرچه آیفون یک مورد خاص است – به عنوان یکی از پیچیده‌ترین قطعات سخت‌افزار موجود، به طیف استثنایی از فناوری‌ها متکی است – مدل در حال گسترش آن در چین روند گسترده‌تری را به تصویر می‌کشد. در اکثر کالاهای تولیدی، شرکت‌های چینی فراتر از مونتاژ قطعات ساخت خارجی به تولید فناوری‌های پیشرفته حرکت کرده‌اند. چین در کنار تسلط خود بر تجهیزات انرژی تجدیدپذیر، اکنون در خط مقدم فناوری‌های نوظهور مانند هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی قرار دارد. این موفقیت‌ها این مفهوم را که برتری علمی به ناگزیر به برتری صنعتی تبدیل می‌شود، به چالش می‌کشد. علیرغم مشارکت نسبتاً اندک در تحقیقات راهگشا و نوآوری علمی، چین از فرآیند دانشی خود – ظرفیت افزایش صنایع جدید – برای پیشی گرفتن از ایالات متحده در طیف گسترده‌ای از فناوری‌های استراتژیک استفاده کرده است.

در رقابت فزاینده خود با پکن، دولت ایالات متحده به دنبال محدود کردن دسترسی چین به فناوری‌های حیاتی غربی و تقویت بستر سنتی خود در نوآوری علمی بوده است. در سال 2022، دولت بایدن محدودیت‌های گسترده‌ای را بر فروش فناوری تراشه‌های پیشرفته غربی به شرکت‌های چینی اعمال کرد و در عین حال ظرفیت فناوری ایالات متحده را از طریق قانون 280 میلیارد دلاری «تراشه و علم» تقویت کرد. این قانون، علاوه بر قانون کاهش تورم، به طور معناداری به ایالات متحده کمک می‌کند تا بخشی از برتری خود را در تولید نیمه‌هادی‌ها و انرژی‌های تجدید‌پذیر احیا کند. اما پیشرفت پیوسته مهارت‌های فناوری شرکت‌های چینی نشان می‌دهد که این رویکرد آمریکا ممکن است یک موضوع اصلی‌تر را مورد غفلت قرار دهد: ظهور چین نه حاصل کپی کردن و دزدی از شرکت‌های غربی است و نه به پیشرفت‌های علمی وابسته است. تا حد قابل توجهی، ظهور چین حاصل بهبود در قابلیت‌های صنعتی این کشور است – دستاوردهایی که از نیروی کار تولیدی عظیم و پیچیده این کشور به دست آمده است. در حال حاضر، این نقاط قوت در واکنش چین به محدودیت‌های ایالات متحده روی صنعت تراشه در چند سال گذشته آشکار است. پیش از این، شرکت‌های چینی از فناوری‌های داخلی دوری کرده و ترجیح می‌دادند بهترین را خرید کنند – که معمولاً محصولات آمریکایی بود. اکنون که واشنگتن مانع از انجام این کار می‌شود، آنها تلاش مضاعف می‌کنند تا صنعت تراشه داخلی را رونق دهند.

برای ایالات متحده و متحدانش، ورود چین به عنوان یک قدرت بزرگ فناوری درس‌های مهمی دارد. برخلاف غرب، چین بخش فناوری خود را نه در تحقیقات پیشرفته و پرزرق و برق علمی، بلکه در کار کمتر نمایشی بهبود قابلیت‌های تولیدی پایه نهاده است. اگر واشنگتن در مورد رقابت با پکن در زمینه فناوری جدی است، باید روی چیزی بیش از علم پیشرو تمرکز کند. همچنین باید بیاموزد که از نیروی کار خود مانند چین استفاده کند تا بتواند سطح نوآوری را افزایش داده و محصولاتی بهتر و موثرتر بسازد. برای اینکه ایالات متحده بتواند پیشتازی خود را در فناوری‌های نوظهور بازیابد، باید تولید را به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از پیشرفت فناوری تلقی کند، نه نمایشی فرعی برای اقدامات هیجان انگیزتر اختراع و تحقیق و توسعه.

جهش خیره کننده چین

بسیاری از ناظران به طور موجهی در مورد رهبری فناوری چین تردید دارند. یک دلیل اینکه، این کشور تعداد کمی شرکت چند ملیتی یا برندهای شناخته شده جهانی ایجاد کرده است. برخلاف ژاپن و کره جنوبی، چین نتوانسته است دسته بندی جدیدی از لوازم الکترونیکی مصرفی مانند دوربین‌های دیجیتال یا کنسول‌های بازی ایجاد کند. همچنین نتوانسته است با اروپا و ایالات متحده در اتومبیل یا هواپیماهای مسافربری رقابت کند. در عوض، در بیشتر موارد، شرکت‌های چینی روی تولید محصولاتی متمرکز شده‌اند که بتوانند با قیمت‌های پایین‌تر در کشورهای در حال توسعه آنها را به فروش برسانند. فقدان نسبی برندهای برجسته چینی، درک غربی از چین را به‌عنوان یک کارخانه به‌جای بستری برای نوآوری تقویت کرده است.

چین همچنین در چندین فناوری حیاتی کاملا از غرب عقب مانده است. صنعت تراشه چین دارای چند دستاورد قابل توجه است، از جمله در طراحی تراشه‌های تلفن همراه و برخی تراشه‌های حافظه پیشرفته. اما در ساخت تراشه‌های منطقی[1] (پردازنده‌های داخل تمام محصولات دیجیتال) شرکت‌های چینی حداقل پنج سال از شرکت تایوانی TSMC که پیشرو جهانی در نیمه‌هادی‌های پیشرفته است، عقب‌تر هستند. آنها حتی در مورد توسعه ابزارهای تخصصی مورد نیاز برای ساخت تراشه‌ها ضعیف‌تر هستند. شرکت‌های چینی برای ماشین‌های بسیار حیاتی لیتوگرافی (برای چاپ نقشه‌های مداری روی ویفرهای سیلیکونی) و تجهیزات اندازه‌گیری (برای کنترل کیفیت در فرآیند بسیاری پیچیده و مرحله به مرحله تولید) عمدتاً به واردات از ژاپن، ایالات متحده و اروپا متکی هستند. همچنین چینی‌ها در ایجاد ابزارهای نرم‌افزاری مورد نیاز برای طراحی پیشرفته‌ترین تراشه‌ها در مراحل اولیه قرار دارند.

وضعیت مشابهی در صنعت هوانوردی چین وجود دارد. شرکت هواپیمای تجاری چین (COMAC) را در نظر بگیرید؛ یک سرمایه‌گذاری دولتی – تلاش چین برای رقابت با ایرباس و بوئینگ – که با حدود 71 میلیارد دلار بودجه حمایت می‌شود. این شرکت پانزده سال پس از تأسیس، به زحمت و کندی شروع به تولید اولین هواپیمای تجاری عملیاتی خود کرده است. شرکت‌های چینی در صنایع تراشه و هوانوردی کاملا مطلع هستند که بسیاری از اجزای اصلی آنها همچنان توسط غرب تامین می‌شود: تجهیزات تولید و ابزارهای نرم افزاری پیشرفته در مورد تولیدکنندگان تراشه و موتور و همچنین سیستم‌های اویونیک[2] در مورد جت‌‎های شرکت هواپیمای تجاری چین. این نوع وابستگی به فناوری غربی است که به محدودیت‌های جدید ذیل قانون تراشه ایالات متحده این ظرفیت را می‌دهد که شرکت‌های چینی را به آشفتگی بکشاند.

چین اکنون با ژاپن، کره جنوبی و تایوان در تسلط بر زنجیره تأمین الکترونیک رقابت می‌کند

اما در میان این آسیب‌پذیری‌های جدی، چین در حال پیشرفت سریع در بسیاری از فناوری‌های دیگر است. شرکت‌های چینی در تولید ماشین‌ابزارهای پیشرفته مانند بازوهای رباتیک، پمپ‌های هیدرولیک و سایر تجهیزات به سرعت در برابر همتایان اروپایی و ژاپنی خود جایگاهی به دست آورده‌اند. همانطور که مثال آیفون در ابتدا نشان می‌دهد، چین اکنون در تسلط خود بر زنجیره تامین الکترونیک با ژاپن، کره جنوبی و تایوان رقابت می‌کند و در اقتصاد دیجیتال، علی‌رغم تلاش‌های اخیر رئیس جمهور شی جین پینگ برای تشدید کنترل دولت بر شرکت‌های اینترنتی مانند علی‌بابا، تنسنت و دی‌دی، چین همچنان در جایگاه برتری قرار دارد. همچنین مشابه رقابت اپلیکیشن TikTok شرکت ByteDance با فیس‌بوک، شرکت‌های چینی همچنان می‌توانند رقابتی پرشور را با غول‌های فناوری سیلیکون ولی به راه بیاندازند. چین در ساخت زیرساخت‌های مدرن از جمله خطوط انتقال ولتاژ، راه‌آهن پرسرعت و شبکه‌های 5G در جهان پیشتاز است. در سال 2019، چین اولین کشوری بود که یک کاوشگر فضایی را در سمت دیگر ماه فرود آورد. یک سال بعد، دانشمندان چینی به ارتباطات رمزگذاری شده کوانتومی از طریق ماهواره دست یافتند و این کشور را به دستیابی و ایجاد ارتباطات کوانتومی غیرقابل نفوذ نزدیکتر کرد. این دستاوردها نمادی از تلاش مداوم چین برای کنکاش و تسلط بر عرصه‌های نوین و دشوار است.

بنابراین در مجموع می‌توان گفت توسعه فناوری چین در مقایسه با تصویر این کشور بسیار پویاتر بوده است. چین در چندین حوزه حیاتی عقب مانده است و برخی از مهم‌ترین شرکت‌های فناوری آن با سختگیری‌های مقرراتی مواجه هستند، چه از سوی واشنگتن و چه از سوی خود پکن. صرف‌نظر از این چالش‌ها، صنایع چینی در حال رسیدن به استانداردهای کلاس جهانی هستند و علم این کشور به طور پیوسته در حال پیشرفت است. در این مسیر، شرکت‌های چینی شروع به نوآوری‌های مهمی از خود کرده‌اند، از جمله در حوزه‌های استراتژیک که اتفاقا از اولویت‌های ایالات متحده نیز به حساب می‌آیند.

ابرقدرت خورشیدی

یکی از موفقیت‌های بزرگ فناوری چین در سال‌های اخیر، تجهیزات انرژی تجدیدپذیر بوده است. هنگامی که در اوایل قرن بیست و یکم یک بازار تجاری برای فناوری‌های خورشیدی پدیدار شد، بیشتر نوآوری‌ها از ایالات متحده بود و منطقی به نظر می‌رسید که شرکت‌های آمریکایی این صنعت را رهبری کنند. با این حال، در سال 2010، شورای دولتی چین، بازوی اجرایی دولت مرکزی، تولید برق خورشیدی را به عنوان یک «صنعت استراتژیک در حال ظهور» معرفی کرد که باعث سرازیر شدن یارانه‌های دولتی و ایجاد کسب‌وکار شد، که بیشتر آن با هدف توسعه ظرفیت تولید انجام شد. در این فرآیند، شرکت‌های چینی اصول اولیه فتوولتائیک‌های خورشیدی را آموختند و شروع به بهبود روش‌های موجود برای تولید آنها کردند. امروزه، شرکت‌های چینی تقریباً بر هر بخش از زنجیره ارزش صنعت انرژی خورشیدی تسلط دارند – از پردازش پلی‌سیلیکون مورد استفاده در سلول‌های خورشیدی گرفته تا مونتاژ پنل‌های خورشیدی. آنها همچنین اصل این فناوری را ارتقا داده‌اند. پنل‌های خورشیدی چینی هم ارزان‌ترین و هم پر بازده‌ترین در بازار هستند. کاهش خیره کننده هزینه‌های پنل‌های خورشیدی در دهه گذشته ناشی از نوآوری‌های تولید در چین بوده است.

علاوه بر اینها در چند سال گذشته، شرکت‌های چینی دست برتری در تولید باتری‌ها برای تامین انرژی خودروهای الکتریکی به دست آورده‌اند. با دور شدن جهان از موتورهای احتراق داخلی، فناوری پیشرفته باتری به مهم‌ترین جزء در ساخت خودرو تبدیل شده است. چین هدایتگر این مسیر بوده است: CATL، یک شرکت چینی که در سال 2011 تأسیس شد، اکنون بزرگترین تولید کننده باتری در جهان است و با شرکت‌های خودروسازی بزرگ مانند BMW، تسلا و فولکس‌واگن همکاری می‌کند. علاوه بر داشتن ظرفیت تولید بسیار بیشتر از رقبای خود – که برای کاهش هزینه‌ها مهم است – CATL در توسعه مخلوط‌های شیمیایی جدید و کارآمدتر، به عنوان مثال در باتری‌های سدیم یون خود که می‌تواند بدون استفاده از مواد معدنی کمیاب لیتیوم و کبالت تولید شود، پیشتاز است.

دولت بایدن خطرات وابستگی به چین را برای فناوری‌های حیاتی که برای گذار سبز ایالات متحده به آن نیاز دارد، تشخیص داده است. با اینحال اعمال انواع مختلف تعرفه‌ها از سوی ایالات متحده و همچنین تحقیقات ایالات متحده در مورد اتهامات کار اجباری در زنجیره تامین پلی‌سیلیکون چین، نتوانسته پکن را از موقعیت مسلط خود در صنعت پنل‌های خورشیدی دور کند. یکی از این تحقیقات توسط وزارت بازرگانی ایالات متحده که منجر به تهدید بابت اعمال تعرفه 250 درصدی علیه واردات پنل‌های خورشیدی شد، خریداران آمریکایی را به شدت نگران کرد و در ژوئن 2022، رئیس جمهور آمریکا جو بایدن مجبور شد یک فرمان اجرایی برای جلوگیری از هرگونه اعمال تعرفه برای دو سال آینده صادر کند. در همین حال، اگرچه قانون کاهش تورم بایدن که در آگوست 2022 به تصویب رسید، با هدف تسریع چشمگیر گذار به خودروهای برقی در ایالات متحده است، اما از آنجایی که این قانون خودروهای برقی فعلی را از لیست اخذ یارانه خارج می‌کند بنابراین در عمل و اجرا این قانون دچار وقفه شده است. در حال حاضر، ایالات متحده و بسیاری از متحدان غربی آن در تلاش خود برای کربن زدایی به طور قابل توجهی به چین وابسته خواهند بود.

تسلط چین در صنایعی نظیر قطعات خورشیدی، باتری‌های برقی و الکترونیک در خلاء صورت نگرفته است. این پیشرفت سریع مستقیماً به نقاط قوت این کشور در تولید و کنترل کیفیت مرتبط است. از اوایل دهه 1990 تا به امروز، نیروی کار چینی از تولید اسباب‌بازی‌ها و منسوجات ساده به سوی انجام عملیات فوق‌العاده پیچیده مورد نیاز برای تولید لوازم الکترونیکی پیشرفته مانند آیفون حرکت کرده است. در طول مسیر، شرکت‌های چینی اغلب پیشرفت‌های چشمگیری داشته‌اند: در چین، نوآوری‌های فناوری نه از دانشگاه‌ها و آزمایشگاه‌های تحقیقاتی، بلکه از طریق فرآیند یادگیری در خطوط تولید انبوه به دست آمده‌اند. بنابراین ظرفیت عظیم چین برای ساخت محصولات مختلف، محور پیشرفت این کشور در فناوری پیشرفته است.

سرآشپزهای بهتر، املت‌های بهتر

به هر حال، پیشرفت فناوری چین هزینه هنگفتی داشته است. در سخاوتمندانه‌ترین قرائت، پکن موقعیت این کشور را از طریق هدر دادن فوق‌العاده منابع دولتی تثبیت کرده است. این یارانه‌های عظیم اثری تخریب کننده دارند: مطالعه‌ای که در ماه دسامبر توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی در کمبریج، ماساچوست منتشر شد، نشان داد که پکن سابقه ضعیفی در انتخاب برندگان دارد و دریافت‌کنندگان یارانه‌های دولتی چین تمایل به رشد بهره‌وری پایین‌تری دارند. به گفته بسیاری از منتقدان در عمده مواقع، پیشرفت‌های چین به دلیل حمایت‌گرایی شدید و سرقت گسترده مالکیت معنوی محقق شده است.

اگرچه تمام این ادعاها تا حدی حقیقت دارد، اما برای توجیه رشد چین کافی نیستند. برای هر نمونه‌ای از صنعت چینی که از حمایت گرایی سود برده است – مانند پلتفرم اینترنتی بایدو که پشت دیوار آتش بزرگ چین رشد کرد – نمونه دیگری مانند صنعت خودروی چین وجود دارد که چنین اقداماتی نتوانسته شرکت‌های درجه یک جهانی را برای آن ایجاد کند. انتقال اجباری فناوری و سرقت مالکیت معنوی ممکن است به توسعه برخی از صنایع کمک کرده باشد، و ایالات متحده و متحدانش نیز این حق را دارند تا با این فعالیت‌ها مقابله کنند. اما چنین سیاست‌های حمایت‌گرانه، ظهور چین را در زمینه‌هایی مانند باتری، هیدروژن و هوش مصنوعی توضیح نمی‌دهند.

در عوض، مهمترین عامل در صنایع رو به رشد فناوری چین، اکوسیستم تولیدی آن است. در دو دهه گذشته، چین ظرفیت تولید بی‌رقیب را برای صنایع مبتنی بر فناوری توسعه داده است، ظرفیتی که با نیروی کار گسترده، خوشه‌های متراکم تامین‌کنندگان و حمایت گسترده دولت مشخص می‌شود. این قدرت تا حدی به تاریخ صنعتی چین بستگی دارد. در دهه‌های قبل، دولت به صنعت اهمیت ویژه‌ای داد: به طرز فاجعه‌باری در طول جهش بزرگ مائوتسه‌دونگ، و به‌طور مؤثری تحت رهبری دنگ شیائوپینگ در چهار مدرنیزاسیون. با شروع دهه 1990، ابتکارات دولت مرکزی اهمیت کمتری نسبت به محرک‌های بازار داشت، به طوری که ظرفیت تولید چین در پی الحاق این کشور به سازمان تجارت جهانی در سال 2001 افزایش یافت.

در دهه گذشته، شی حرص و ولع صنعتی چین را بیش از حد تشدید کرد. دو سال پس از روی کار آمدن، او Made in China 2025 را راه‌اندازی کرد – چارچوب سیاستی گسترده با هدف ارتقای پایه تولیدی چین از صنایع مبتنی بر نیروی کار به بخش‌های با فناوری بالا. و در سال 2021، در آخرین برنامه پنج ساله خود، دولت مرکزی کمپینی را برای تبدیل چین به یک «ابر قدرت تولیدی» اعلام کرد. این صرفا یک هدف روی کاغذ نبوده است: طی چند دهه گذشته، پکن مبالغ هنگفتی از اعتبار و انرژی ارزان را به شرکت‌های فناوری پیشرفته اختصاص داده است، حتی زمانی که سال‌ها با سودآوری فاصله دارند.

نوآوری‌های فناوری چین در کارخانه‌ها ایجاد شده‌اند، نه آزمایشگاه‌ها

صنعت خورشیدی یک نمونه از این موارد است. دولت با اعطای یارانه گسترده، شرکت‌های زیادی را تشویق کرد که وارد این عرصه شوند. اما همچنین ریسک‌پذیری کارآفرینی بیشتری را برانگیخت و یک فضای بی‌رحمانه رقابتی را ایجاد کرد که در آن قوی‌ها، ضعیف‌ها را از بین می‌برند. در نتیجه، شرکت‌های چینی امروزه بر صنعت استراتژیکی تسلط دارند که بقیه جهان به آن وابسته است. این رویکرد – ارتقای تولید تا حد ظرفیت مازاد – در تضاد شدید با ارتدوکس اقتصادی در بسیاری از کشورهای غربی است که بر فعالیت‌های با ارزش مانند تحقیق و توسعه و برندسازی محصول تاکید می‌کند و در عین حال ارزش تولید فیزیکی را به عنوان چیزی کم اهمیت جلوه می‌دهد که می‌توان آن را به صورت ارزان در خارج از آن کشورها، اغلب در آسیا انجام داد.

رویکرد تولید محور پکن برای توانایی آن در به چالش کشیدن غرب در فناوری پیشرفته، حیاتی است. برای درک چرایی این امر، شناخت نیروهایی که پیشران نوآوری‌های موفق هستند بسیار مهم است. خلق فناوری جدید را می‌توان به تهیه املت تشبیه کرد: مواد تشکیل دهنده، دستورالعمل‌ها و یک آشپزخانه مجهز مفید هستند، اما به خودی خود نتیجه خوبی را تضمین نمی‌کنند. حتی افرادی که دارای فانتزی‌ترین تجهیزات و نفیس‌ترین دستور پخت هستند، ممکن است نتوانند یک املت خوشمزه درست کنند، اگر قبلا هرگز آشپزی نکرده باشند. یک عنصر اضافی مورد نیاز است: تجربه عملی – مهارت‌هایی که فقط با انجام دادن می‌توان آنها را آموخت. این مهارت‌ها را می‌توان به عنوان دانش فرآیند[3] نامید و بخشی از چیزی است که به چین کمک کرده تا به یک مبتکر فناوری بزرگ تبدیل شود.

اگرچه اندازه‌گیری دانش فرآیند دشوار است، اما می‌توان آن را با سطح تجربه عمومی نیروی کار و با ایجاد خوشه‌هایی از فعالیت‌های صنعتی متنوع سنجید. چین در هر دو نقطه قوت قابل توجهی دارد. مهم‌ترین دستاورد فناوری این کشور در دو دهه گذشته، توسعه نیروی کار ماهر گسترده و بسیار با تجربه بوده است که می‌توان آن‌ها را در صورت نیاز برای صنایع با تکنولوژی پیچیده‌تر تطبیق داد. برای مثال، اپل همچنان روی چین به‌عنوان تنها کشوری حساب می‌کند که می‌تواند صدها هزار کارگر آموزش‌دیده را در کوتاه‌مدت فراخواند، به سرعت به شبکه‌های گسترده تامین‌کنندگان قطعات دسترسی پیدا کند و به حمایت دولت برای کمک به حل مشکلات متعدد ناشی از تولید میلیون‌ها آیفون در سال تکیه کند.

با این حال، روشی که چین از شرکت‌های خارجی برای کمک به ایجاد خوشه‌های صنعتی استفاده کرده، به همان اندازه قابل توجه است. شرکت‌های آمریکایی مانند کاترپیلار، جنرال الکتریک و تسلا به کارفرمایان بزرگی در چین تبدیل شده‌اند. و بیشتر محصولات اپل توسط سازندگان قراردادی مانند فاکسکان و پگاترون که کارگران را در چین مدیریت می‌کنند، تولید می‌شود. برخلاف ژاپن که در طول دهه‌های رشد پس از جنگ، بازار عمدتاً بسته‌ای داشت، چین با یادگیری مستقیم از شرکت‌های خارجی، رشد صنعتی خود را به طور قابل توجهی افزایش داده است. علی‌رغم جنگ تجاری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، پکن از انتقام‌جویی قابل توجه علیه شرکت‌های آمریکایی در چین خودداری کرد، تا حدی به این دلیل که تخصص مدیریتی آنها و انتقال مهارت‌های تولیدی آنها به کارگران چینی را به رسمیت می‌شناسد.

کارگران چینی از طریق مواجهه مستمر با فرآیندهای تولیدی پیشرو در جهان، مهارت‌هایی را به دست آورده‌اند که می‌توانند در شرکت‌های داخلی آنها را به کار گیرند. تولید باتری‌های خودروهای برقی را در نظر بگیرید. ساخت این واحدها به حدود 12 مرحله مجزا نیاز دارد که هر یک از آنها نیازمند تکمیل کامل مرحله قبل است. مدیران مهندسی چینی دانش فرآیند مورد نیاز برای این کار را از طریق تجربه در لوازم الکترونیکی مصرفی به دست آورده‌اند. این انتقال دانش تولید همچنین یکی از کلیدهای تسلط چین بر صنعت خورشیدی بوده است. شرکت‌های چینی با کمک یارانه‌ها و دسترسی به نیروی کار ماهر، به سرعت پنل‌های خورشیدی بهتر و ارزان‌تری نسبت به همتایان آمریکایی و آلمانی خود تولید کردند. و این نوآوری‌های تولیدی به طور فزاینده‌ای صنعت جهانی را تعریف کرده‌اند: پیشرفت‌های انرژی خورشیدی در دهه گذشته کمتر ناشی از پیشرفت‌های علمی – تخصص آمریکا – و بیشتر به دلیل کاهش هزینه‌ها از طریق تولید کارآمدتر بوده که نقطه قوت چین به حساب می‌آید.

ظهور شنجن به عنوان یک مرکز فناوری جهانی، خود تأییدی بر اهمیت دانش فرآیند است. در سال‌های پس از شروع تولید انبوه آیفون در سال 2007، این شهر صنعت فناوری محلی پر جنب و جوشی را توسعه داد که برای تولید دستگاه‌های پیچیده بهینه شده بود. به زودی، کارگران از تخصص مهندسی و تولید خود برای اختراع محصولات دیگر استفاده کردند. با وجود آزمایشگاه‌های تحقیق و توسعه درست در کنار امکانات تولید، مهندسان شنجن دسترسی بی‌نظیری به تامین‌کنندگان قطعات، کارگران با تجربه و طراحان ماهر داشتند. امروزه، شنجن در پهپادهای مصرفی، هدست‌های واقعیت مجازی و سایر لوازم الکترونیکی جدید، جایگاهی پیشرو را به دست آورده است. در پس این تسلط، نیروی کار ماهری وجود دارد که سال‌ها با کارآفرینان جسور در دوره‌ای که هزینه قطعات الکتریکی به شدت کاهش یافته، در هم آمیخته‌اند. بنابراین شنجن اکنون شبیه منطقه خلیج بزرگ چین است، جایی که محققان دانشگاه، کارآفرینان، کارگران و سرمایه‌گذاران به طور مداوم همدیگر را می‌بینند و گفتگو می‌کنند. جای تعجب نیست که شنجن به سیلیکون ولی سخت افزارهای با فناوری پیشرفته تبدیل شده است.

علم، نه صنعت

در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده از رهبری علمی خود برای تسلط بر بسیاری از صنایع نوظهور فناوری، از کامپیوتر گرفته تا هوانوردی، استفاده کرد. برای واشنگتن، این در زمانی منطقی بود که پیشرفت‌های طراحی و نوآوری‌های آزمایشگاهی بخش عمده‌ای از رقابت جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی بود. به نظر می‌رسد رویکرد علم محور نیز در بازار مورد حمایت قرار گرفته است. در دهه 1990، استان شی، کارآفرین تایوانی صنایع الکترونیک، مشاهده کرد که بیشتر سود در صنایع فناوری در ابتدای زنجیره ارزش – طراحی، تحقیق و توسعه – و در پایان، در بازاریابی محصول حاصل می‌‍شود. کمترین سود در تولید واقعی حاصل می‌شود که وسط زنجیره ارزش است. این به اصطلاح منحنی خندان را اپل، با ارزش‌ترین شرکت جهان، که توسعه و بازاریابی محصولات خود را مدیریت می‌کند، به کار گرفته و کار تولید کم حاشیه را به شرکای خود در چین و سایر نقاط آسیا واگذار می‌کند. با تکیه بر این بینش، شرکت‌های آمریکایی بیشتر از دو دهه گذشته را صرف تمرکز بر تحقیق و توسعه و بازاریابی کرده‌اند و در عین حال برای بسیاری از نیازهای تولیدی خود به ویژه به چین تکیه کرده‌اند.

یکی از نتایج این تأکید طولانی مدت، رهبری مستمر ایالات متحده در برخی صنایع است که ادغام پیچیده رشته‌های مختلف علمی را می‌طلبد. اگرچه اینتل و بوئینگ در گذشته وضعیت بهتری را تجربه کرده‌اند، اما ایالات متحده همچنان پیشرو در صنعت تجهیزات تولید نیمه هادی و موتور هواپیما است. به طور قابل توجهی، هر دو صنعت بسیار بین رشته‌ای هستند: فناوری‌های نیمه‌رسانا مستلزم ادغام رشته‌هایی هستند که شامل مهندسی برق، شیمی و علوم کامپیوتر می‌شود. هوانوردی شامل آیرودینامیک، علم مواد، مهندسی مکانیک و سایر رشته‌های بسیار تخصصی است. برخلاف ایالات متحده، چین سنت حرکت بر لبه علم را ندارد. در واقع، کمتر علم پیشگامانه را در این صنایع دنبال می‌کند و سابقه نسبتا ضعیفی در تجاری سازی تحقیقات مفید دارد.

اما همه چیز با بخش فناوری ایالات متحده خوب نیست. بسیاری از شرکت‌ها در دهه‌های اخیر منطق منحنی خندان را بیش از حد مورد استفاده قرار داده‌اند و منابع بیشتری را در دو سوی منحنی صرف کرده و در عین حال از توانایی‌های تولیدی خود کاسته‌اند. از سال 2000، ایالات متحده حدود پنج میلیون شغل تولیدی را از دست داده است – تقریباً یک چهارم نیروی کار تولیدی خود – که باعث از دست دادن مهارت‌های فراوانی نه تنها در بین کارگران خط، بلکه ماشین‌کاران، مدیران و طراحان محصول نیز شده است. در دراز مدت، این کاهش ایالات متحده را در موقعیت ضعیفی برای تسلط بر فناوری‌های نوظهور قرار داده است. به عنوان مثال، با علم پیشرو خود، ایالات متحده باید بر صنعت پنل‌های خورشیدی مسلط می‌شد. و واشنگتن برای کمک به این امر آماده بود: در اوایل سال 2012، باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده، تعرفه‌هایی را بر واردات پنل‌های خورشیدی چین در تلاش برای حمایت از تولیدکنندگان داخلی اعمال کرد. اما حتی با وجود این حمایت‌ها، تولیدکنندگان آمریکایی نمی‌توانستند رقابت کنند. در حالی که چین به پایگاه عظیمی از کارگران و تامین کنندگان ماهر دسترسی داشت و می‌توانست تقریباً بدون محدودیت تولید را افزایش دهد، ایالات متحده پس از اخراج‌های پی در پی میلیون‌ها کارگر، بسیاری از دانش فرآیند خود را از دست داده بود و ظرفیت ایجاد یک پایگاه تولیدی سالم را نداشت. در نتیجه تا سال 2022، واردات فناوری پنل‌های خورشیدی ایالات متحده به 8 میلیارد دلار رسید که بیشتر آن از شرکت‌های چینی تولیدکننده در آسیای جنوب شرقی بود.

شکست صنعت پنل‌های خورشیدی ایالات متحده بخشی از یک داستان بزرگ‌تر از کاهش در تولید ایالات متحده است. تا حدی، این روند با افزایش اتوماسیون تشدید شده است. اما این بخش با ضعف‌های داخلی نیز مواجه است. روزهای اولیه همه‌گیری کوید-19 را در نظر بگیرید. مانند سایر کشورها، ایالات متحده به مقادیر زیادی تجهیزات حفاظت فردی و سایر تجهیزات پزشکی نیاز داشت. با این حال، شرکت‌های آمریکایی برای تطبیق خطوط تولید خود برای ساخت ماسک‌های صورت تقلا می‌کردند، زیرا بسیاری از دانش فرآیند مورد نیاز را از دست داده بودند. در مقابل، تولیدکنندگان چینی به سرعت توانستند بسیاری از تجهیزات پزشکی مورد نیاز ایالات متحده و سایر کشورها را تولید کنند.

تاکنون، تلاش‌های ایالات متحده برای بازگرداندن مشاغل تولیدی از آسیا ناامیدکننده بوده است. برای مثال، تلاش عظیم اپل برای ساخت رایانه‌های رومیزی بیشتر در تگزاس، پس از سال 2012 با شکست مواجه شد، زیرا فاقد اکوسیستم صنعتی پشتیبان اجزای سازنده بود. یک استثنا، تولید سریع واکسن‌های RNA در ایالات متحده است که نسبت به واکسن‌های غیرفعال شده چین مؤثرتر بوده است. با این حال، برای رقابت با صنایع پیشرفته چین در سال‌های آینده، ایالات متحده به چیزی بیش از یک پیروزی بیوتکنولوژیک نیاز دارد.

افزایش یا از دست دادن

پکن حتی در شرایطی که رویکرد غرب به پیشرفت‌های فناوری را به چالش می‌کشد، ضعف خود را در دانش و علم تشخیص داده است. شی در گزارش خود به بیستمین کنگره ملی حزب کمونیست چین در اکتبر 2022 اعلام کرد که علم و فناوری یکی از اولویت‌های اصلی حزب خواهد بود و اگرچه بهبود فرهنگ تحقیقاتی آن زمان می‌برد، اما چین پیشرفت باثباتی را در زمینه‌هایی نظیر اکتشافات فضایی و ارتباطات کوانتومی تجربه کرده است. اکنون که غول مخابراتی چینی هوآوی و سازنده تراشه‌های چینی SMIC از دسترسی به فناوری نیمه هادی ایالات متحده و اروپا محروم شده‌اند، پکن تمایل دارد توسعه صنعت نیمه هادی داخلی را تقویت کند. یکی از نتایج ناخواسته محدودیت‌های جدید واشنگتن برای تراشه، شروع سریع سرمایه‌گذاری چین در علم و تحقیق و توسعه بوده است.

در مقابل، ایالات متحده هنوز با نقصان در دانش فرآیند مواجه است. مسلماً تصویب قانون تراشه و قانون کاهش تورم در سال 2022 توسط کنگره گام‌های بزرگ رو به جلو در سیاست صنعتی است، با توجه به اینکه هر دو میلیاردها دلار از بودجه فدرال را برای صنایع پیشرفته اختصاص می‌دهند. اما بسیاری از سیاست‌های ایالات متحده – از جمله این قانون – به جای ایجاد دانش فرآیند و اکوسیستم‌های صنعتی مورد نیاز برای عرضه محصولات به بازار، بر پیشبرد مرزهای علمی متمرکز است. به این ترتیب، رویکرد واشنگتن به رقابت رو به رشد فناوری خود با چین، خطر تکرار اشتباهاتی را که در صنعت خورشیدی مرتکب شد را در بردارد. در این بحث این دانشمندان آمریکایی بودند که پایه یک فناوری جدید (صنعت خورشیدی) را پایه‌گذاری کردند اما سپس این شرکت‌های چینی بودند که در ساخت و تجاری سازی آن پیشگام شدند. تولید الکترولیزها را در نظر بگیرید که هیدروژن را از آب استخراج می‌کنند و به ابزاری حیاتی در تولید هیدروژن سبز تبدیل شده‌اند. همانند انرژی خورشیدی، چین با تولید کارآمدترین محصولات در مقیاس زیاد، آماده تسلط بر صنعت هیدروژن سبز است.

ایالات متحده همیشه مکانی دشوار برای ساختن چیزها خواهد بود

برای جلوگیری از تکرار داستان صنعت خورشیدی، ایالات متحده باید اولویت بیشتری را به تولید پیشرفته بدهد. اندی گرو، مدیرعامل افسانه‌ای اینتل، یک دهه پیش به این مشکل پی برد. وی در آن زمان از آمریکا خواست به جای تمرکز بر «لحظه افسانه‌ای خلق فناوری»، بیشتر بر روی عرضه نوآوری‌ها به بازار تمرکز کند. او در مقاله‌ای تأثیرگذار در سال 2010 نوشت: «این مرحله‌ای است که اندازه شرکت‌ها بزرگ‌تر می‌شوند. آنها جزئیات طراحی را بررسی می‌کنند، می‌دانند چگونه محصولات را مقرون به صرفه بسازند، کارخانه‌ها را تاسیس و هزاران نفر را استخدام کنند». اما برای بهتر شدن در افزایش مقیاس، ایالات متحده همچنین باید یاد بگیرد که در مورد ارزش تولید، تفکر بیشتری کند. سیاستگذاران باید در برابر اصرار به تحقیر تولید به عنوان یک «فعالیت کالایی» که می تواند در خارج از کشور انجام شود، مقاومت کنند. در عوض، تولید انبوه فناوری‌های جدید باید از نظر اهمیت برابر با خود نوآوری‌ها تلقی شود – فعالیتی که به انواع دانش فرآیندی عمیق بستگی دارد که تنها می‌تواند از آموزش و ادغام بهتر کارگران، مهندسان و دانشمندان حاصل شود.

سرمایه‌گذاری جدید ایالات متحده ذیل قانون تراشه و قانون کاهش تورم می‌تواند موثر واقع شود. اما همانطور که چینی‌ها خوب این را بلدند، پول تنها شروع فرایند ایجاد یک بخش فناوری بادوام است. چنین سرمایه‌گذاری‌هایی باید با تلاش‌ها برای پایان دادن به هزینه‌های مازاد همراه شود، هزینه‌هایی که تلاش‌ها برای ساخت بهتر پروژه‌های زیرساختی را با دشواری مواجه کرده است. دانشگاه‌های برتر و کالج‌های محلی بایستی دانشجویان را برای تولید پیشرفته، بهتر آموزش دهند. واشنگتن باید تجربه پکن را به کار گیرد و سرمایه خارجی بیشتری را جذب کند. دولت بایدن همچون دوره ترامپ از شرکت‌های ژاپنی، کره‌ای و تایوانی برای ساخت کارخانه‌های تولید تراشه در خاک ایالات متحده دعوت بعمل آورده است؛ همچنین باید از تخصص این شرکت‌ها در تولید باتری و زنجیره تولید صنعت الکترونیک استقبال بیشتری کرد.

البته واقعیت اقتصادی این است که ایالات متحده به دلیل جمعیت کمتر و نیاز دستمزد بالاتر همیشه مکان نسبتاً دشواری برای ساختن چیزها خواهد بود. این واقعیت که دلار ایالات متحده همچنان ارز ذخیره جهانی است نیز هزینه نسبی تولید کالاها را در داخل افزایش می‌دهد بنابراین ایالات متحده نمی‌تواند در بیشتر تولیدات با حجم بالا از چین پیشی بگیرد. همچنین تلاش برای احیای قابلیت تولید ایالات متحده احتمالاً مشاغل زیادی ایجاد نمی‌کند زیرا چنین تلاشی مستلزم خطوط تولیدی فوق خودکاری است که بیشتر به سرمایه متکی هستند تا نیروی کار. و البته، ایالات متحده نباید تلاش کند مطلقاً همه چیز را بسازد. سیاست ایالات متحده باید صنایع استراتژیک را هدف قرار دهد که در آنها مزیت نسبی قابل قبولی دارد.

در واقع، در چندین صنعت از این قبیل، ایالات متحده در موقعیت خوبی قرار دارد تا از چین پیشی بگیرد. ایالات متحده با تقویت پتانسیل تولید خود می‌تواند پیشتازی خود را در زمینه بیوتکنولوژی، تجهیزات تولید نیمه هادی و موتورهای هواپیما افزایش دهد. باید مطمئن شد که فناوری‌های انرژی نسل بعدی مانند الکترولیز هیدروژنی را از دست نمی‌دهد و می‌تواند تلاش کند تا بخشی از زنجیره تامین قطعات الکترونیکی را از آسیا بازگرداند. علاوه بر این، در پی قرنطینه‌های مکرر پکن برای کووید-19 و پس از تهاجم روسیه به اوکراین، سرمایه‌گذاران به طور فزاینده‌ای در مورد خطرات سرمایه‌گذاری در چین نگران هستند و ایالات متحده فرصتی استثنایی برای بازگرداندن مشاغل تولیدی دارد. اما به عنوان یک نقطه شروع، یک سیاست صنعتی جدید باید به جای پرداختن به حاشیه‌های مالی، بر کارگران و دانش فرآیند آنها متمرکز شود. در غیر این صورت، احتمالاً چین و نه ایالات متحده، انقلاب فناوری بعدی را رهبری می‌کند.

مترجم: جواد رمضانپور شلمانی

منبع: foreignaffairs

[1] Logic chips: یک پردازنده یا تراشه کنترل کننده. «منطق» به معنای «پردازش» است، که در آن یا یک عملیات ثابت انجام می‌شود، یا مجموعه‌ای از دستورالعمل‌ها اجرا می‌شود که ممکن است متفاوت باشد. تراشه منطقی اولیه در کامپیوتر CPU است. واحد پردازش گرافیکی (GPU) نیز یک تراشه منطقی است.

[2] Avionics: اویونیک (ترکیبی از هوانوردی و الکترونیک) سیستم‌های الکترونیکی مورد استفاده در هواپیما هستند.

[3] process knowledge

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *