در ادامه این مطلب آمده است: از نظر واشنگتن، این بدان معناست که خاورمیانه دوباره به عرصه رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل خواهد شد. نفوذ فزاینده چین در خاورمیانه هنوز به طور مستقیم منافع حیاتی آمریکا را تهدید نمیکند، با این حال همسویی عمیق پکن با ایران و پیوندهای دوستانه با گروههای شبه نظامی شیعه ضد آمریکایی برای واشنگتن نگران کننده است و خطرات طولانی مدتی هم برای نیروهای آمریکایی در پی دارد. دولت بایدن باید هزینههایی را به چین و ایران تحمیل کند تا شراکت استراتژیک تازه آنها به نوعی کنترل شود. همچنین باید تشخیص دهد که بیشتر متحدان و شرکای خاورمیانهای آن از جمله اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج فارس مصمم هستند که در میان رقابت ژئوپلیتیک آمریکا و چین قرار نگیرند.
پکن در حال حاضر بزرگترین خریدار نفت منطقه است. اکنون این کشور بدون سر و صدا، به تنها قدرت خارجی تبدیل میشود که با همه کشورهای بزرگ منطقه روابط سیاسی و تجاری قوی دارد.
چین به دنبال یافتن مفهوم استراتژیک جدیدی برای تعامل با خاورمیانه بلافاصله پس از اعلام سیاست جدید دولت اوباما در سال ۲۰۱۱ بود. در سال ۲۰۱۲، وانگ جیسی، برجستهترین مفسر سیاست خارجی چین، مفهومی را تحت عنوان ” حرکت به سمت غرب” پیشنهاد داد و در این باره نوشت: همزمان با ایجاد توازن میان چین و آمریکا در آسیا، روابط بین دو کشور به طور فزایندهای مناقشه برانگیز شده و اکنون به پایینترین حد خود است. وانگ پیش بینی کرد، در حالی که رقابت با آمریکا در آسیا شرقی داغ میشود، آسیای مرکزی و خاورمیانه برای تعامل با چین از خود علاقه نشان خواهند داد. این تحلیلگر استدلال کرد که خروج اجتناب ناپذیر آمریکا از خاورمیانه یک “برد-برد” بالقوه برای دو طرف است، چرا که خود آمریکا هم از کمک چین در ایجاد ثبات در افغانستان و پاکستان ناامید شده است.
مقاله وانگ درست قبل از هجدهمین کنگره حزب کمونیست چین منتشر شد، زمانی که شی جی پینگ باید به مقام عالی میرسید. او قصد داشت منطق استراتژیک، شعارها و مفاهیم خود را به زودی در قالب یک پروژه به نام کمربند ابریشم جدید نهادینه کند. با این حال واکنشها نسبت به تمرکز وانگ بر خاورمیانه شدید و فوری بود. شیان شیائو در مقالهای با پاسخ به وانگ استدلال کرد که چین باید ابتدا همسایگان خود را در اولویت قرار دهد. شیائو پس از یکی دو خط تمجید شخصی از وانگ، انتقاد تند و تیزی را متوجه نظرات او ساخت و پرسید اصلا غرب به چه معناست؟ احتمالا از منظر فاصله اگر منظورمان باشد غرب یعنی ابتدا کشورهای همسایه غربی و پس از آن کشورهای خاورمیانهای که نسبتاً دورتر هستند و بعد از آن کشورهای دورتر آفریقا. شیان در ادامه اظهار داشت که وانگ چین را تشویق میکند تا خودش را در باتلاقهای بزرگی گیر بیاندازد درست همان کاری که بیش از یک دهه پیش آمریکا در افغانستان و عراق انجام داده است.
انتقاد دیگر از پیشنهاد وانگ این بود که سیاست حرکت به سمت غرب قدرتهای بزرگ دیگر را در تضاد با پکن قرار خواهد داد. جی ژانگ، در سال ۲۰۱۳ در گلوبال تایمز، نوشت که این استراتژی به روابط با روسیه، هند و آمریکا آسیب میرساند و چین را به سمت سرمایه گذاری در مناطقی خطرناک سوق میدهد. چین نباید گام بزرگی در این راستا بردارد، بلکه باید خطرات استراتژیک را دریابد و یک برنامه استراتژیک برای درک کامل چند و، چون حرکت به سمت غرب تدوین کند.
به طور خلاصه، بسیاری از روشنفکران سیاست خارجی چین به شدت نگران خطراتی بودند که یک پروژه برجسته چینی شبیه به کمربند جدید جاده ابریشم میتواند در خاورمیانه به بار آورد. استراتژیستهای چینی منطق استفاده از قدرت اقتصادی این کشور را برای منافع سیاسی میدیدند، اما آنها از گرفتار شدن در رقابتهای ملی و فرقهای منطقه هراس داشتند. در واقع تاریخ نشان میدهد که اجتناب از چنین نتیجهای کار سادهای نیست چرا که در طول قرنهای متمادی خاورمیانه یک باتلاق برای بسیاری از امپراتوریهای بزرگ جهانی خارج از جمله آمریکا، انگلیس، روسیه و فرانسه بوده است.
سیاست حرکت به سمت غرب قدرتهای بزرگ دیگر را در تضاد با پکن قرار خواهد داد. این استراتژی به روابط با روسیه، هند و آمریکا آسیب میرساند و چین را به سمت سرمایه گذاری در مناطقی خطرناک سوق میدهد.
این ملاحظات توضیح میدهد که چرا چین در خاورمیانه متفاوت از سایر مناطق به اجرای پروژه کمربند جاده ابریشم نزدیک شده است. در آفریقا، آسیای مرکزی، آسیای جنوب شرقی و آمریکای جنوبی، چین معمولاً معاملات خود را با هیاهوی رسانهای و عکسبرداری تبلیغ میکند. در مقابل، در خاورمیانه، پکن سعی دارد تا آنجا که ممکن است چراغ خاموش توافقات خودش را پیش ببرد. به عنوان مثال، در مورد چگونگی همکاری صندوق سرمایه داری مستقل ابوظبی با شرکت هوش مصنوعی چین اطلاعات کمی منتشر شده است. اکثر موافقتنامههای چین با کشورهای خاورمیانه هرگز به طور کامل به انگلیسی، ماندارین یا زبان محلی منتشر نشده است. به عنوان مثال مشارکت استراتژیک جامع ۴۰۰ میلیارد دلاری چین و ایران برای عموم مردم فقط به دلیل لو رفتن آن توسط رسانهها فاش شد.
اگر هدف چین دستیابی به نفوذ بدون درگیری در خاورمیانه است، پروژه راه ابریشم با موفقیت همراه بوده است. لیست کشورهایی که این پروژه را تأیید کردهاند و به نوعی متعهد به همکاری با آن شدهاند شامل مصر، ایران، عراق، قطر، عربستان سعودی، ترکیه و امارات متحده عربی میشود. این فقط باید یک زنگ خطر برای واشنگتن باشد. این کشورها تقریباً در هیچ چیز توافق ندارند، اما همه آنها خواهان روابط نزدیکتر با چین هستند.
مسئله ساز ترین موضوع برای منافع ملی آمریکا مشارکت راهبردی بین چین و ایران است. سیاست داخلی ایران بین یک جناح اصلاح طلب نسبتاً طرفدار چین و یک جناح تندرو فوق العاده طرفدار چین تقسیم شده است که البته هر دو طرف با اشتیاق از پروژه جاده ابریشم جدید استقبال میکنند. سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ به تندروها در ایران قدرت مضاعفی بخشیده است. روابط چین و ایران برای دههها دوستانه بوده است، اما در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ این دوستی افزایش هم یافت. چین با وجود تحریمها همچنان از ایران نفت خام زیادی میخرد و همزمان تجهیزات مخابراتی به ایران میفروشد. در حال حاضر دو کشور در حال مذاکره برای برای توسعه جاسک، بندری در نزدیکی تنگه هرمز هستند. قرار بود هفته گذشته دو کشور تمرینات دریایی مشترکی را در اقیانوس هند انجام دهند که البته چین در آخرین لحظات به خاطر تعطیلات سال نو خود این مانور را ترک کرد. صرف نظر از اینکه این توافقات در جدول زمان بندی شده تحقق یابد یا خیر، انتظار حمایت چینیها از سوی تهران باعث میشود که این کشور سختتر به مذاکره با دولت بایدن تن دهد.
اکثر موافقتنامههای چین با کشورهای خاورمیانه هرگز به طور کامل به انگلیسی، ماندارین یا زبان محلی منتشر نشده است.
گروههای شیعه در سراسر منطقه به دلایل مشابهی جذب چین میشوند، آنها این کشور را وزنه قابل توجه استراتژیکی در مقابل آمریکا میدانند. وزیر انرژی عراق در اکتبر ۲۰۱۹ نوشت: چین گزینه اصلی ما به عنوان یک شریک استراتژیک طولانی مدت است. گروههای شبه نظامی شیعه از عراق و سوریه تا لبنان بارها از چین تمجید کرده و سرمایه گذاریهای چین را به عنوان اهرمی در برابر آمریکا خواستار شدهاند.
با کمال تعجب، این روابط عالی چین با ایران و شیعیان موجب واکنشهای ضدچینی در کشورهای بزرگ سنی منطقه نشده است. عربستان سعودی برنامهای را برای آموزش زبان چینی به عنوان زبان سوم در همه مدارس و دانشگاهها آغاز کرده است. این کشور در کنار امارات متحده عربی و کویت همگی با وجود فشار آمریکا، هواوی را برای ساخت زیرساختهای مخابراتی ۵ جی به کار گرفتهاند. امارات متحده عربی اولین کشور خارجی بود که به واکسن کووید-۱۹ سینوفارم مجوز داد. شیخ محمد بن راشد آل مکتوم، حاکم دبی، با انتشار توئیتی عکسی از خود در حال تزریق واکسن منتشر کرد.
نکته قابل توجه این است که چین به دلیل نقض فاحش حقوق بشر علیه اقلیتهای مسلمان خود، بهای دیپلماتیک کمی در خاورمیانه پرداخت کرده است. در سال ۲۰۱۹، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان در سفر به پکن مورد ستایش قرار گرفت. دو کشور چندین معامله بزرگ تجاری را امضا کردند و رهبر سعودی حتی از سیاستهای ضد تروریسم داخلی چین حمایت کرد. تنها چند سال پیش، ترکیه مدافع برجسته اویغورها بود، چرا که این قوم در استانبول مهاجران قابل توجهی دارد، اما در یک سال گذشته، رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه هم در مورد این مسئله سکوت کرده و حتی گفته میشود پلیس ترکیه صدها پناهنده اویغور را به دستور چین دستگیر کرده است. در حالی که اقتصاد ترکیه به سمت بحران عمیقتر میرود، اردوغان بیش از هر زمان دیگری به سرمایه گذاری و تجارت با چین متکی است.
حتی اسرائیل نیز در برابر فشارهای آمریکا برای محدود کردن تعاملات تجاری خود با چین مقاومت میکند. یک شرکت دولتی چینی دارای ۲۵ سال اجاره عملیاتی در بندر اسرائیل در حیفا است. در این ماه، دولت اسرائیل درخواست آمریکا برای بازرسی از تأسیسات چینی را رد کرد. علی رغم ماهها فشار دولت ترامپ برای ترغیب اسرائیل به عقب نشینی از توافق با چین، پکن همچنان صدها میلیون دلار در سال در بخش فناوری اسرائیل سرمایه گذاری میکند.
در حال حاضر، نفوذ روزافزون چین در خاورمیانه مستقیماً منافع عمده آمریکا را تهدید نمیکند. به تعبیری، این ویژگی کلی منطقه را توصیف میکند، اینکه آمریکا امروز منافع ملی کمتر از یک یا دو دهه پیش در خاورمیانه دارد.
در آفریقا، آسیای مرکزی، آسیای جنوب شرقی و آمریکای جنوبی، چین معمولاً معاملات خود را با هیاهوی رسانهای و عکسبرداری تبلیغ میکند. در مقابل، در خاورمیانه، پکن سعی دارد تا آنجا که ممکن است چراغ خاموش توافقات خودش را پیش ببرد.
با این حال، فعالیتهای چین به طور غیرمستقیم منافع متعددی را تحت تأثیر قرار میدهد. برای امنیت ملی آمریکا و بقای متحدان آن، بازگرداندن ایران به برنامه جامع اقدام مشترک یا یک توافق هستهای قابل اجرا از اهمیت حیاتی برخوردار است. در این بین نباید فراموش کرد که مشارکت تازه چین با ایران یا خرید نفت این کشور توسط چین در مذاکرات پیش رو به جمهوری اسلامی ایران قدرت میدهد.
آمریکا همچنین منافع بسیار مهمی در جلوگیری از ایجاد بلوک ژئوپلیتیک اقتدارگرا دارد. واشنگتن روشهایی برای جلوگیری از تنش زدایی تدریجی بین پکن، مسکو و تهران را دارد، اما مطمئناً میتواند همزمان هزینههایی را به کشورهایی که از چین سلاح یا تجهیزات میخرند تحمیل کند، همانطور که ترکیه را برای خرید اس -۴۰۰های روسیه تحریم کرد.
سرانجام، آمریکا علاقه فوق العاده مهمی در جلوگیری از حمایت چین از حزب الله و جناحهای شیعه متخاصم در عراق که متحدان و منافع آمریکا در منطقه را تهدید میکند، دارد. چین سیل سرمایه گذاری در لبنان را که حزب الله در تابستان سال گذشته درخواست کرد، به راه انداخت، اما واشنگتن باید پکن را متوجه سازد که در صورت ادامه حمایت از حزب الله با هزینههایی روبرو خواهد شد. در موارد حساس از نظر ژئوپلیتیکی مانند لبنان، واشنگتن ممکن است نیاز به تکیه به صندوق بین المللی پول برای اعمال فشار را داشته باشد.
پکن در اوج رقابتهای پیچیده ملی و درگیریهای فرقهای منطقه در تلاش است تا نفوذ خود را گسترش دهد. وضع موجود در خاورمیانه اساساً به نفع چین است. آمریکا مبالغ هنگفتی را برای مبارزه با گروههای افراطی و محافظت از آزادی دریانوردی در منطقه هزینه میکند و چین در قالب ثبات قیمت نفت از این هزینهکرد آمریکا سود میبرد. آنچه چین میخواهد حفظ این روند است در حالی که به تدریج توانایی فشار آوردن به تک تک کشورها را برای دستیابی به مسیر خود پیدا میکند. اگرچه هیچ چیز بلافاصله منافع آمریکا را تهدید نمیکند، اما توانایی چین در جذب بی سر و صدا شرکای مستعد در خاورمیانه تعجب آور و شایسته بررسی دقیقتر است. در دراز مدت، اگر پکن ذینفع اصلی آن باشد، آمریکا نباید به پذیرش دستور امنیت منطقهای اکتفا کند.